نوشته شده توسط : مصطفی معارف

 

                         سالاد میوه

از هواپیما که پیاده شدند، مامان‌ رو نشوند کنار یکی از بوفه‌های تو سالن و رفت که ساکها رو تحویل بگیره. وقتی برمی‌گرده می‌بینه یه ظرف سالاد
میوه رو میزه و مامان هم مشغول خوردن.

مامان اصلا انگلیسی بلد نیست. قضیه رو که می‌پرسه مامان می‌گه: "آقاهه اومد یه چیزهایی گفت، نفهمیدم، فکر کنم اسمم رو پرسید منم گفتم: فروغ‌ سادات"



:: برچسب‌ها: سالاد میوه , هواپیما , ظرف سالاد , انگلیسی ,
:: بازدید از این مطلب : 346
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 مهر 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد